توهم حزب الله
اما اندیشه وحدت سه سال بعد؛ یعنی در 1961 از هم فرو پاشید با این همه جمال عبد الناصر در مصر و در لباس رئیسجمهور مصر و حافظ الاسد در سوریه در سلک وزیر دفاع همچنان اندیشه ضربه و جنگ با اسرائیل را در فکر خود داشتند. اما همه این افکار در مصر و سوریه، با یک عملیات بزرگ جاسوسی اسرائیل در دمشق از بین رفت و موجبات شکست سنگین مصر و سوریه پیش از آغاز جنگ علیه اسرائیل را فراهم نمود.
این عملیات جاسوسی که از آغاز تا پایان هفت سال طول کشید، توسط «ایلی کوهین» انجام شد که در سوریه با نام «کامل امین ثابت» شناخته میشد و ارتش اسرائیل به پاس قدردانی از خدمات او، «ایلی کوهین» را پس از سال 1967 به یک قهرمان ملی در اسرائیل تبدیل نمود. ایلی کوهین با نفوذ به عالیترین سلسله مراتب ارتش سوریه و دستیابی به اطلاعات مشترک مصر و سوریه به برنامه حمله به اسرائیل پی برده بود و آن را به اطلاع اسرائیل رسانده بود.
گفته میشود، هنگامی که نیروهای اطلاعات نظامی ارتش سوریه فرکانسهای یک بیسیم را تا محل اقامت ایلی کوهین پیگیری کردند و پی بردند که این فرکانسهای رادیویی از منزل کامل امین ثابت یا همان ایلی کوهین در قلب دمشق به خارج سوریه فرستاده میشود، باز هم جرأت نکردند وارد منزل او شوند چرا که میدانستند کامل امین ثابت (ایلی کوهین) چقدر به رهبران نظامی و سیاسی سوریه نزدیک است. آنها با کسب اجازه از فرماندهان عالیرتبه ارتش سوریه وارد منزل وی شدند و او را در حال ارسال پیام به اسرائیل بازداشت کردند.
عملیات جاسوسی ایلی کوهین در دوران ریاستجمهوری «امین الحافظ» در سوریه صورت گرفته بود. امین الحافظ که پس از کودتای افسران سوری در سال 1963 و استعفای «لوی اتاسی» قدرت را به دست گرفته بود، پیش از سال 1963 به مدت یک سال و نیم در سلک دیپلماسی سفارت سوریه در بوینسآیرس در آرژانتین بود. در همین دوران بود که او با فردی به نام «کامل امین ثابت» که خود را یکی از مهاجران سوری به شدت عاشق وطن معرفی کرده بود، آشنا میشود و همین آشنایی، دامن خود را تا قلب پایتخت سوریه میکشاند تا ایلی کوهین اسرائیلی یکی از مهمترین عملیاتهای جاسوسی علیه اعراب را عملی سازد.
با آنکه ایلی کوهین در سال 1965 در میدان «المرجه» دمشق به دار آویخته میشود اما آثار عملیات جاسوسی وی همچنان تا پرده جنگ سوم اسرائیل علیه مصر و سوریه در سال 1967 باقی ماند و همین امر باعث گردید تا در یک حمله برقآسا، تمامی قدرت هوایی این دو کشور در پایگاههای هوایی قاهره و دمشق و در حالی که هواپیماهای نظامی بر روی باند و یا در آشیانه خود بودند، به کلی نابود شوند و بدین طریق راه ورود نیروی زمینی ارتش اسرائیل با پوشش مطلق هوایی به بلندیهای جولان و صحرای سینا فراهم و موجبات اشغال این نقاط در مصر و سوریه فراهم شود.
اما این بار و بر خلاف سال 1967 و در حالی که ارتش اسرائیل آماده حمله به:
- پایگاههای حزبالله در جنوب لبنان
- پایگاههای حزبالله در بقاع
- دفاتر حزبالله در بیروت
- دفاتر حماس و جهاد اسلامی در بیروت
-دفاتر حماس و جهاد اسلامی در اردوگاههای فلسطینی در دمشق بود، به ناگاه با عملیات به اسارت گرفتن دو سربازش در جنوب لبنان توسط حزبالله مواجه شد. اسرائیل که در نقشه از پیش تعیین شدهاش ترور سیدحسن نصرالله و خالد مشعل (در قالب حمله به دفاتر حزبالله و حماس) را در سرلوحه عملیات نظامی خود قرار داده بود در یک عمل انجام شده قرار گرفت و برای حفظ حیثیت از دست رفتهاش، سیاست نظامی «سرزمین سوخته» را در لبنان از سر گرفت و علاوه بر اهداف از پیش تعیین شده، مراکز شهری و زیربنایی لبنان و مردم بیگناه این کشور را هدف گرفت.
این بار برخلاف سال 1967 نه از ایلی کوهین خبری بود و نه از عملیات تجسس موفقیتآمیز علیه حزبالله. همین امر باعث شد تا حملات اسرائیل، حملاتی کور باشد و تا کنون نه تنها نتوانسته گزندی به رهبران حزبالله بزند که حتی نتوانسته توان موشکی حزبالله را از بین ببرد اما در این سو، حزبالله لبنان با تکیه بر توان اطلاعاتی و عملیاتی خود توانسته است تا کنون بیش از سی نفر از جاسوسان اسرائیلی در بیروت و جنوب لبنان را شناسایی و دستگیر کند. این بار حزبالله لبنان با اطلاع دقیق از اهداف خود در اسرائیل توانست جنگ را به درون اسرائیل بکشاند و همان چیزی که ارتش اسرائیل از آن واهمه داشت را عملی کند و آن چیزی نبود و نیست جز «به دست گرفتن ابتکار عمل در میدان جنگ».
اسرائیل برابر نقشههای پیشین خود، پس از درهم کوبیدن حزبالله لبنان، اشغال زمینی جنوب لبنان را در دستور کار خود داشت تا پس از آن، راه استقرار نیروهای ناتو و یا چندملیتی را با همکاری آمریکا در جنوب لبنان فراهم و با خیال راحت از جنوب لبنان و مزارع شبعا عقبنشینی کند تا آنگاه آمریکا در یک مانور جدید دیپلماتیک، «طرحی نو» در اندازد که وزیر خارجهاش در یک ناشیگری سادهلوحانه و عجولانه از آن به عنوان «خاورمیانه جدید» نام برد و در حالی که اسرائیل به هیچیک از اهداف نظامی خود، دست نیافته است اما آمریکا در پی تحقق اهداف سیاسیاش بر آمده است.
این در حالی است که به دنبال موج کشتار مردم عادی لبنان، بعید به نظر میرسد آمریکا بتواند سناریوی ناقص خود را در خاورمیانه اجرا کند و حتی از هم اکنون میتوان پیشداوری کرد که آمریکا به دنبال شکستهای نظامی اسرائیل، توان اجرای قطعنامه 1559 را حتی با تکیه بر هم پیمانهای لبنانی و منطقهایش، ندارد.